کد مطلب:154216 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:136

مختار کشته می شود
مختار كه از همراهیان خود احساس ضعف و زبونی نمود شخصا تصمیم بر خروج گرفت، نزد همسرش ام ثابت فرستاد تا مقداری عطریات برایش بفرستد، طیب فراوانی برایش فرستاد، مختار غسل كرد و حنوط نمود و سپس طیب را بر سر و صورت خود، مالید با نوزده نفر از قصر خارج شد كه از جمله سائب بن مالك بود كه هنگام مسافرت او را به جای خود حكومت می داد.

سائب را گفت: نظر تو درباره ما چیست؟ سائب گفت: رأی شما چیست؟

مختار اظهار داشت: من یكی از رجال عربم، ابن زبیر حجاز را متصرف شده، و ابن نجده یمامه و مروان شام را در اختیار گرفت و من این شهرها را به چنگ آوردم جز این كه من در مقام انتقام و خونخواهی خاندان پیغمبر برآمدم عده ای را به جرم قتل آن جناب كشتم لذا بر من شوریدند و گرنه از ایشان كمتر نبودم، لذا اگر نیت پاكی نداری از حیثیت و شرافت خود دفاع كن و در این راه بجنگ؟ سائب گفت: انا الله و انا الیه راجعون چرا در راه پیشرفت همین هدف نجنگم و در راه حیثیتم بجنگم.

مختار از قصر خارج شد و به سپاه مصعب پیشنهاد كرد آیا بما امان می دهید؟ گفتند امان می دهیم تا ما هر چه صلاح دیدیم با شما رفتار كنیم، مختار گفت: هرگز راضی به حكم شما نخواهم شد، شروع به جنگ نمود آن قدر جنگید تا كشته شد.

میگویند مختار در محل زیتونیها كشته شد و دو برادر بنام طرفه و طراف او را كشتند [1] .


[1] طبري 736:8 كامل 272:4.